در مطالب پیشین پیرامون موضوع «نظارت بر عملکرد مسئولین»، بیان شد که نظارت به عنوان یک پدیده اسلامی، فواید و آثار بسیاری به دنبال دارد. اما آیا نظارت مردم در سیره معصومین و سایر علوم دینی مبنایی دارد؟
نوع محتوا | ادبیات علمی |
موضوع | مبانی دینی |
منتشر کننده | شفافیت برای ایران |
نظارت به عنوان یک پدیده دینی، برای جلوگیری از انحراف بدنه حاکمیت از مسیر اصلی خود نیاز است. اما آیا نظارت فقط و فقط باید توسط افراد و نهادهای خاصی صورت پذیرد؟ آیا در بحث نظارت، مردم نیز نقشی دارند؟
برای پاسخ به این سوال، باید ادله نقلی، شرعی و عقلی را بررسی کنیم. در این مطلب، از ادله نقلی و احادیث و سیره معصومین شروع میکنیم.
در سیره امیرالمؤمنین، مصادیقی از تأیید نظارت مردم وجود دارد. برای مثال، امام علی (علیه السلام) هنگام ورود به عراق، خطاب به مردم عراق میفرمایند:
«یا اهل العراق، دخلتُ بلادکُم باشمالی هذهِ، و رحلتی و راحلتی ها هی، فان انا خَرجتُ من بلادکُم بغیرِ ما دخَلتُ، فاننی من الخَائنین»
ای مردم عراق، به سرزمین شما آمدهام با این جامهها، و بار و بنهام همین است که میبینید، اکنون اگر از سرزمین شما با چیزی جز آن چه به آن آمدهام بیرون روم، از خیانتکاران خواهم بود.[1]
همچنین ایشان خطاب به مردم کوفه میفرمایند:
«یا اهلَ الکوُفهِ، اذا انا خرَجتُ من عِندکُم بغَیر راحلَتی، و رحَلی، و غلُامی فلُان؛ فانا خائِنُ»
ای مردم کوفه، اگر من از شهر شما با چیزی بیشتر از مرکب و بار و بنه مختصر خود و خدمتکارم فلانی بروم، خائن خواهم بود.[2]
با توجه به احادیث مذکور، امیرالمؤمنین به مردم توصیه میکردند که بر اموال ایشان نظارت داشته باشند و در صورتی که بر اموال ایشان افزوده شد، با ایشان برخورد کنند. از آن جایی که امیرالمؤمنین معصوم بودهاند و اتفاق چنین خطایی از جانب ایشان محال میباشد، درمییابیم که ایشان برای ایجاد حساسیت در مردم جهت نظارت بر حکامشان، این امر را بیان میکردند. به عبارت دیگر، امام علی (علیه السلام) مردم را تشویق به نظارت بر مسئولین خود میکردند.
امیرالمؤمنین در صحرای صفین میفرمایند:
«فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ، أَوْ مَشْوِرَةٍ بِعَدْلٍ، فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ، وَلَا آمَنُ ذلِکَ مِنْ فِعْلِی، إِلَّا أَنْ یکْفِی اللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی»
پس، از گفتن حق یا مشورت در عدالت خودداری نکنید؛ زیرا خود را برتر از آنکه اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمیدانم، مگر آنکه خداوند مرا حفظ فرماید.[3]
با توجه به این حدیث، امام علی (علیه السلام)، مردم را به مشورت دادن به حاکم و گفتن حق دعوت میکنند. از طرفی، بدیهی است که اولین لازمه مشورت، اطلاع از عملکرد حاکم میباشد؛ به عبارت دیگر، ابتدا مردم باید ناظر بر امور جاری و عملکرد حاکم قرار بگیرند تا بتوانند به او مشورت بدهند. بنابراین، بازهم نظارت مردم به صورت غیر مستقیم مورد تأیید قرار میگیرد. در همین راستا، حدیثی از پیامبر نیز وجود دارد. پیامبر در حجة الوداع، مردم را در مسجد خیف گرد آوردند و خطبهای جامع خواندند و در آن فرمودند:
«ثَلَاثٌ لَا یُغِلُّ عَلَیْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَ النَّصِیحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ...»
سه خصلت است که قلب هیچ مسلمانى نباید درباره آن خیانت کند: خالص کردن عمل براى خدا، نصیحت پیشوایان مسلمانان و همراه بودن با جماعت مسلمانان.[4]
در این حدیث نیز بر نصیحت ائمه مسلمین توسط مسلمانان تأکید شده است. بدیهی است که مقدمه این نصیحت، اطلاع مردم از عملکرد مسئولین میباشد که این اطلاع، با نظارت مردم بر عملکرد مسئولین به دست میآید. در همین راستا، مقام معظم رهبری میفرمایند:
اسلام یک خصوصیت دیگری دارد و آن این است که یک جاهائی عدم بیان را اسلام ممنوع کرده. یعنی مسئله فقط این نیست که بیان کردن مجاز است، بلکه بالاتر از این، بیان نکردن حرام است. یک جاهائی باید بیان کرد؛ آنجاهائی که کتمان حقیقت علیه مصالح نظام اسلامی است، علیه منافع رشد فکری جامعه است، آنجا بیان واجب است، کتمان حقیقت حرام است، که این هم یکی از خصوصیات اسلام است که آیات فراوانی در قرآن دارد؛ برادرانی که میخواهند دنبال کنند، آیات بیان و تبین: «لتبیّننّه للنّاس و لا تکتمونه»، آیات کتمان، اینها را در قرآن ملاحظه کنید، خواهید دید که بیان کردن و ارائهی حقیقت کردن در یک جاهائی لازم است و این تضمین واقعی بقای نظام بر خط اسلام است. یعنی اگر مصالح نظام اسلامی و مصالح مسئولین، مصالحی که ارتباط به اسلام دارد، نه مصالح شخصیشان، آنقدر مهم است که یک جاهائی بیان کردن را غیر مجاز میکند، اما همین نظام، همین دستگاه، همین مسئولین، اگر قرار شد از خط اسلام منحرف بشوند، اگر بنا شد که راه را عوضی بروند، اگر سرنوشت نظام اسلامی تهدید به انحراف از مبانی اسلامی شد، اینجا تکلیف چیز دیگری میشود، اینجا بیان کردن واجب است، امر به معروف و نهی از منکر لازم است، نصیحت لائمة المسلمین لازم است و افشای حقایق برای مردم لازم است که مجموعهی اینها نظر اسلام را در باب بیان و آزادی اظهار عقیده روشن میکند.[5]
با توجه به این بیانات، افشای حقایق برای مردم لازم است که این امر، موجب تحقق نظارت مردم خواهد شد.
در راستای ایجاد نظارت مردم بر مسئولین، امیرالمؤمنین پس از انتصاب عبدالله بن عباس به حکومت بصره، به مردم میفرمایند:
«یَا مَعَاشِرَ النَّاسِ قَدِ اسْتَخْلَفْتُ عَلَیْکُمْ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْعَبَّاسِ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا أَمْرَهُ مَا أَطَاعَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنْ أَحْدَثَ فِیکُمْ أَوْ زَاغَ عَنِ الْحَقِّ فَأَعْلِمُونِی أَعْزِلْهُ عَنْکُمْ فَإِنِّی أَرْجُو أَنْ أَجِدَهُ عَفِیفاً تَقِیّاً وَرِعاً وَ إِنِّی لَمْ أُوَلِّهِ عَلَیْکُمْ إِلَّا وَ أَنَا أَظُنُّ ذَلِکَ بِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَنَا وَ لَکُمْ»
ای مردم، من عبدالله بن عباس را جانشین خود در میان شما قرار دادم. پس مادامی که مطیع خدا و رسول اوست به حرفش گوش داده، امرش را فرمان برید و اگر بدعتی در دین بنا نهاد و یا پایش از جاده حق لغزید، به من اطلاع دهید تا عزلش کنم. من او را به امید آنکه عفیف متقی و پرهیزکار باشد منصوب کردم. خداوند ما و شما را بیامرزد.[6]
همانگونه که از این حدیث پیداست، امام علی (علیه السلام) مردم را به نظارت بر حاکم دعوت میکنند و به روشنی، مقام نظارت را برای مردم در نظر میگیرند.
با توجه به احادیث ذکر شده، نظارت مردم بر عملکرد مسئولان نه تنها مغایرتی با دین مبین اسلام ندارد، بلکه مردم به نظارت توصیه شدهاند. بنابراین تحقق نظارت مردم، یکی از ابعاد نظام اسلامی میباشد و همگان اعم از مردم و مسئولین، باید در راستای تحقق نظارت مردم تلاش کنند. نقش مسئولین در تحقق این امر، فراهمسازی بستر نظارت است؛ همچنانکه امام علی(علیه السلام) نیز با توجه به شرایط آن زمان، این بستر را فراهم میکردند.
انشاءالله در پستهای بعدی، به بررسی ادله شرعی و عقلی خواهیم پرداخت.