شفافیت چون هر حوزهی جدید دیگری با انبوهی از سوالات مختلف مواجه است. سوالاتی برآمده از دانش و تجربیات متنوعی به گسترهی تنوع مخاطبان شفافیت برای ایران. در این نوشته تلاش داریم ضمن مرور بخشی از سوالاتی که مخاطبان پیرامون شفافیت مطرح کردهاند، پاسخی برای انها تدوین کنیم. بیشک مشارکت شما در نقد و تکمیل پرسشوپاسخها، بر غنای آنها خواهد افزود.
نوع محتوا | ادبیات علمی |
موضوع | شفافیت |
منتشر کننده | شفافیت برای ایران |
دو نکتهی مقدماتی
- آنچه در ادامه آمده، نسخهی نهایی نیست و ممکن است اشکالات علمی یا ویرایشی داشته باشد.
- از شما مخاطبان محترم خواهشمندیم نکات، نقدها و نظرات خود را برای تکمیل پرسشوپاسخها در نظرات همین مطلب یا فایل برخط آن درج بفرمایید.
پرسشهای متداول و پاسخ آنها
1. شفافیت چیست؟
شفافیت به معنای ارائه حق اطلاعاتی مردم به مردم است، به شرطی که اطلاعات داده شده ویژگی های ذیل را داشته باشند:
-
در زمان مناسب،
-
در قالب مناسب،
-
با کیفیت مناسب،
-
در محل مناسب،
-
و به مخاطب مورد نظر،
ارائه شوند.
زمانی که تمامی این شروط بطور همزمان بوقوع بپیوندد، شفافیت حاصل شده است و در صورت نبود هر یک از این شروط، شفافیت مد نظر حاصل نشده است. با توجه به این تعریف، شفافیت الزاما به معنای ارائه همه اطلاعات به همه افراد نیست. افشای اطلاعات بصورت یکجا و بی نظم و بدون برنامه زمانی مناسب، شفافیت به حساب نمی آید.
پدیده "شفافیت"با وجود اینکه به ظاهر مسئله ای ساده و بدیهی به نظر میرسد، ولی توضیح این پدیده با پیچیدگی های خاص خود روبروست و با وجود اینکه همه افراد در همه سطوح، در وجود و لزوم شفافیت در تمامی عرصه ها اتفاق نظر دارند، ولی هنگامی که قرار است در عرصه های مختلف شفافیت ایجاد شود، اختلاف نظرها و ممانعتهای مختلفی در این زمنیه ایجاد میشود و این نشان از پیچیده بودن و دشوار بودن پیاده سازی این مفهوم در عرصه اجتماعی میدهد. شفافیت علیرغم سادگی ظاهر، اما دقتهای حقوقی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فنی گستردهای نیاز دارد، لذا تعریف این مفهوم در مصادیق مختلف بهتر و واضح تر میتواند معنای این پدیده را مشخص کند. هر موضوعی دارای ابعاد شفافیتی خاص خود است و به هیچ عنوان نمیتوان نسخه ی واحد شفافیتی برای تمامی زمانها و مکانها و همه ی موضوعات تجویز کرد. برای این منظور این مطلب را ببینید:
تنوعی از مصادیق شفافیت در حوزههای مختلف
معنای شفافیت در طول سالها (بویژه در دهه گذشته) تغییرات جدی یافته است. این تغییرات عمدتاً ناشی از تحولات مهم در عرصههای فناوری و اجتماعی بوده است. ناگفته پیداست که با استمرار این تحولات، معنای شفافیت نیز تکامل مییابد. برای نمونه در گذشته «دسترسی به اطلاعات» مترادف شفافیت بود، اما امروزه تنها «استفادهپذیری اطلاعات» (با تعریف و دقتهای حقوقی و فنی زیادی) مصداق آن است.
تحقق شفافیت از طریق ابزارهای مختلفی حاصل میشود که در طول زمان این ابزارها کاملتر میشوند. برای نمونه اگر یکصد سال پیش «ارائه مذاکرات مجلس شورای اسلامی از طریق رادیو» مصداق شفافیت بود، امروزه تنها «پخش زنده و ارائهی آرشیو صوتی و تصویری، و نیز ارائه برخط خلاصه و مشروح مذاکرات از طریق وب، با قابلیت جستجوی موضوعی و فردی» را میتوان بعنوان مصداق شفافیت نام برد.
شفافیتِ صِرف به تنهایی موجب حل مسائل و مشکلات جامعه نظیر فسادها و عدم کارآمدی ها نخواهد شد، اما شفافیت با ایجاد زیرساخت و بستری مناسب برای رسیدن اطلاعات درست و به موقع به مخاطبین آن، موجب خواهد شد تا مسائل با کیفیت بالا و کم ترین هزینه حل شوند. در واقع با ایجاد شفافیت، هزینه ارتکاب جرم بالا خواهد رفت و ارتکاب جرم به اصطلاح به صرفه نخواهد بود، چرا که هزینه زیادی را برای فرد مجرم خلق خواهد کرد که از جمله آنها آبروریزی در ملا عام و قرار گرفتن در منظر عموم خواهد بود.
شفافیت یک «کلان پارادایم» است، بدان معنا که رویکرد جدید و کلانی نسبت به حل مسائل به ما ارائه میکند و عینک جدیدی در حل مسائل به ما ارائه میدهد. شفافیت به جای رویکرد مچ گیری و مجازات مجرمین بعد از وقوع جرم، رویکرد پیشگری از ایجاد فساد و ناکارآمدی را بعنوان رویکرد اصلی خود در نظر میگیرد و تلاش دارد از ایجاد بسترهای شکل گیری فساد جلوگیری کند.
افزایش مشارکت و نظارت مردمی، تسهیل همکاری های بین سازمانی در دستگاههای اجرایی، افزایش مسئولیت پذیری و الزام پاسخگویی مسئولین، پیشگری و مبارزه با ایجاد فساد و همچنین ارتقاء اعتماد و سرمایه اجتماعی حاکمیت را میتوان از نتایج ایجاد شفافیت بشمار آورد.
2. چرا شفافیت مهمترین ضرورت کشور است؟
در ابتدا باید بررسی و تحلیل کرد که مهمترین مشکلی که کشور با آن دست و پنجه نرم میکند، چه مشکلی است. از اصلی ترین مشکلاتی که نظام ما در بسیاری از سطوح ساختاری و اداری با آن مواجه است، مشکل فساد، عدم تبعیت از قانون، ناکارآمدی و بوجود امدن مسائل و مشکلات دیگر به تبع این مشکلات است.
در انقلاب اسلامی، فهم این نکته بسیار حیاتی بود که استقرار اسلام نیازمند رویکردی ساختاری-اجتماعی (در کنار رویکردی درونی-فردی) است. شفافیت را میتوان از مهمترین رویکرد ها در انجام اصلاحات ساختاری (به عنوان کمک دهنده و همکار انبوهی از راهبردهای ضروری در اصلاحات درونی-فردی) بشمار آورد.
شفافیت سریعترین، کمهزینهترین، سادهترین، مبناییترین و قابل اعتمادترین سازوکار برای مبارزه با فساد (هم در پیشگیری و هم کشف جرم)، افزایش مسئولیتپذیری و پاسخگویی، ارتقاء شایسته سالاری، مشارکت فعال و مؤثر مردمی، کاهش هزینه و زمان در پیشگری و مبارزه با فساد، و در نتیجه افزایش کارآمدی و سرمایهی اجتماعی است؛ با ایجاد شفافیت میتوان عدالت را مستقر کرد و از ایجاد تبعیضهای ناروا در نظام جلوگیری کرد. لذا میتوان شفافیت را حلقه گم شده ی بسیاری از اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی تلقی کرد.
هر گونه اصلاح و بهبود در کشور، بدون فهم شفافیت، همانند قدم زدن در خانهی تاریک و البته بینظم و آشفتهای است که بدون نور، هر قدمی (حتی با نیت اصلاح) میتواند بسیار خطرناک باشد. لذا شفافیت مانند نوری است که مسائل را روشن میکند، ابهامات را از بین میبرد و پس از آن تازه میتوان نسبت به مسائل فکر و برای آنها تدبیر کرد. در فضای تاریک و مبهم که کسی در آن فضا بر کسی نظارتی نمیکند، هر گونه جرم و جنایتی میتوان انجام داد. رویکرد شفافیت معتقد است که با ایجاد فضای شفاف و به عرصه آوردن و به ملا عام گذاردن رفتارها و عملکردها و …. میتوان از بروز جرم و جنایت کاست و احتمال کشف جرم را افزایش داد و علاوه بر آن نظارت مردمی را نیز در این عرصه فعال کرد.
اما ایجاد شفافیت نیاز به زیرساختهای قانونی، اجتماعی و فرهنگی مخصوص به خود را نیز دارد. برای ایجاد شفافیت باید ساختارهای قانونی و حقوقی متناسب ایجاد شود. لازم است موضوعاتی مثل دسترسی آزاد به اطلاعات، تعارض منافع، افشای اموال و دارایی مسئولان و …. در قالب قوانینی تعریف و تصویب شوند تا ضمانت اجرایی داشته باشند.
برای بازشناسی مفهوم و کارآیی شفافیت با مواردی که ذکر شد و نحوه اثر گذاری آن در جامعه به چند نکته اشاره میشود:
-
شفافیت میتواند رانتها را از بین ببرد، با علنی کردن پروژه ها و قراردادهای دولتی و ایجاد دسترسی به آنها برای همگان، موجب آزاد و رقابتی شدن نتایج و دستاوردهای پروژهها میگردد و امکان توزیع فرصتها به صورت طبیعی و یکسان میان مردم را فراهم می کند.
-
شفافیت سبب کاهش اقدامات و هزینههای غیرضروری میشود: جلسات، همایشها، تصمیمات، خریدهای بیجا و … .
-
شفافیت سبب کاهش حجم غیرضروری حکومت میشود: لغو استخدامهای غیرضروری، کاهش نیروی انسانی ناکارآمد، کاهش قوانین غیرضروری، کاهش دستگاههای غیرضروری، واگذاری دارایی های غیر ضروری (خصوصیسازی)، حذف مداخلات دولتیِ غیرضروری و … .
-
شفافیت استدلال را بجای لفاظی مینشاند، چرا که شفافیت توجهات را به عمق معانی، کیفیت استدلالها و گستردگی شواهد و مدارک جلب میکند، و زمینه تقبیح پرگویی و بیهودهگویی، لفاظی و سفسطه را فراهم میکند.
-
شفافیت موجب مشارکت بخشی عموم مردم (بویژه خبرگان و ذینفعان و فعالان) در مراحل مختلف «اقدامِ حکومتی»، ازجمله: «عارضهیابی، شناخت مسائل، اولویتبندی مسائل، تدوین راهکارها، اولویتبندی راهکارها، اجرا، نظارت و ارزیابی» به طور گسترده، فعال و سازنده میشود.
-
شفافیت سبب دقت مضاعف مسئولین در تصمیمگیری میشود و تصمیمگیران را نسبت به بکارگیری نظرات خبرگان، ذینفعان و عموم مردم ملزم میکند. شفافیت مسئولیتپذیری را به مسئولین باز میگرداند و آنها را نسبت به قول و تصمیم و فعل خود پاسخگو میکند.
-
شفافیت، سبب شناسایی قوانین متعارض، مشخص شدن محل تعارضات و اختلافات، ایجاد بستر همفکری و هماهنگی بیندستگاهی و در نتیجه وفاق و همکاری در حل مسائل میشود.
در نهایت شایسته ذکر است که شفافیت مفهومی است که سلایق مختلف سیاسی روی آن وحدت نظر دارند؛ هم کسانی که بر مبانی دینی-اسلامی در حکومتداری تأکید دارند، و هم کسانی که توجه به تجارب بینالمللی را ضروری میدانند، در مفهوم شفافیت (و مفاهیم وابستهی به آن) تلاقی خواهند داشت، لذا چنین مفهوم وحدت بخشی میتواند اثرات و ویژگی های خاص خود را به راحتی در جامعه و نظام اسلامی مان، نهادینه کند و مشکلات کشور را حل نماید.
3. مسئولین میتوانند با ارائه دادههای غلط به مردم با ظاهری درست، دروغهای بسیاری را در قالب اطلاعات درست بیان کنند. به بیانی، شفافیت ابزار سوء استفاده برخی مسئولین میشود. این مشکل را چطور حل میکنید؟
پیش از این که بخواهیم به بررسی پاسخ این سؤال بپردازیم، باید این نکته را درنظر آوریم که در مقام مقایسه، اقدامات مفسدانه و سودجویانه در فضای محرمانگی، عرصه بازتر و مجال بیشتری برای بروز و ظهور پیدا خواهند کرد. لذا در هر صورت حالت انتشار اطلاعات در مقایسه با عدم وجود اطلاعات، مطلوبتر است. اما در پاسخ به اینکه چه تضمینی برای صحت اطلاعات منتشرشده وجود دارد، باید توجه خود را به راهکارهایی معطوف سازیم که ما را به صحت اطلاعات، رهنمون ساخته و یا کذب آنها را بهسادگی برای ما معلوم خواهد کرد:
-
دادهها یکدیگر را پوشش خواهند داد: دادهها و اطلاعات منتشرشده از سوی یک نهاد در ارتباط با دادهها و اطلاعات سایر نهادها و دستگاهها خواهد بود و این پیوستگی دادهها به یکدیگر، هرگونه اقدام برای تحریف و دستبردن در آنها را با مشکلات جدی روبهرو خواهد ساخت، بهگونهای که عدم هماهنگی و ناهمخوانی اطلاعات با یکدیگر بهراحتی قابل درک خواهد بود.
-
ارزیابی و نظارت عمومی: نظارت و توجه عمومی جامعه و مردم به اطلاعات منتشرشده، میتواند گواه صحیحی از صحت و سقم این اطلاعات باشد. بدون شک اثرات فساد و سودجویی در پس پرده اطلاعات نادرست، در جامعه ظاهر خواهد شد و این جامعه است که دربارهی واقعیت این اطلاعات قضاوت خواهد کرد.
-
ساز و کار صحت سنجی اطلاعات (fact checkers) برای بررسی صحت اطلاعات ارائه شده و کشف اطلاعات نادرست تعبیه شده است. این سازوکار به تمامی مردم این اجازه را میدهد که اطلاعات بیان شده توسط مسئولین و یا نهادهای مختلف را با واقعیات پیرامونی خود چک کنند و در صورت عدم تطابق با واقعیات، آنها را گزارش کنند و به اطلاع باقی مردم برسانند.
-
ساز و کار سوت زنان (whistle blowers) باعث میشود تا احتمال کشف مصادیقی که اطلاعات به صورت عمدی اشتباه ارائه میشوند، به صورت چشمگیری افزایش یابد.
-
وجود رقابتهای سیاسی و حزبی: با فرض انتشار اطلاعات، گروهها و احزاب رقیب با تمام ابزارهای خود از جمله رسانه هایی که در اختیار دارند، سعی در افشای تخلفات رقیب در عدم انتشار دادهها یا انتشار داده های کذب خواهند نمود و همین رقابت بین احزاب یکی از زمینه های جلوگیری از انتشار اطلاعات دروغ است.
-
در صورتی که جرمانگاری ارائه اطلاعات اشتباه سنگین باشد، ریسک ارائه اطلاعات اشتباه افزایش یافته و در نتیجه اطلاعاتِ اشتباه کمتری ارائه خواهد شد و مسئول مربوطه از بیان اطلاعات نادرست پرهیز میکند، چرا که رسوایی بعد از ارائه اطلاعات نادرست، بسیار برای او سنگین تر خواهد بود.
-
با شفاف بودن فرایند تولید و ارائه دادهها، میتوان به ثبت اطلاعات اشتباه پی برد و با مصادیق آن برخورد کرد. در کشورهای گوناگون، برای تولید، تحلیل، و ارائه داده ها به عموم مردم، سیاست های متعددی اتخاذ شده است و هر کشور تلاش دارد موضع خود را در قبال این موضوع با توجه به مصالح خود، به طور دقیق مشخص نماید. (Open Data Policy)
-
هر آمار و دادهای در هر حوزهای، به دست متخصصان آن حوزه خواهد رسید. متخصصان هر حوزه به دلیل تسلطی که بر آن حوزه دارند، میتوانند اطلاعات اشتباه را از اطلاعات درست تفکیک کرده و آنها را گزارش کنند.
بطور خلاصه، چنین سوالی زمانی پیش می آید که اطلاعاتی که به مردم داده می شود، بصورت ناقص و یا در زمان غیر مناسب ارائه شود. در این صورت با توجه به تعریف مشخصی که از شفافیت صورت گرفته است، شفافیت رخ نداده است. در واقع مسئولین زمانی میتوانند از اطلاعات سوء استفاده کنند که اطلاعاتی ناقص، بی هدف، گمراه کننده و نامتناسب با شرایط ارائه دهند. نبود مرجعی ثابت، مشخص و رسمی در کشور برای ارائه دقیق و بی طرفانه اطلاعات میتواند در ایجاد این مشکل موثر باشد. در صورتی که پایگاههای داده قوی که تمامی اطلاعات حاکمیتی را در خود ذخیره کند و به اطلاع مردم برساند وجود داشته باشد، سوء استفاده و جعل اینگونه داده ها بسیار سخت تر و پر ریسک تر خواهد بود.
4. آیا شفافیت اموال و دارائی های مسئولین ناقض حریم خصوصی آنها نیست؟
یکی از مسائلی که خود نیاز به شفاف شدن دارد، مرز حریم خصوصی افراد بالأخص مسئولین است. حریم خصوصی افراد را آیین نامه اجرایی قانون دسترسی آزاد به اطلاعات این طور تعریف مینماید:
«قلمرویی از زندگی شخصی فرد که انتظار دارد دیگران بدون رضایت یا اعلام قبلی وی یا به حکم قانون یا مراجع قضایی آن را نقض نکنند؛ از قبیل حریم جسمانی، وارد شدن، نظارهکردن، شنود و دسترسی اطلاعات شخصی فرد از طریق رایانه، تلفن همراه، نامه، منزل مسکونی، خودرو و آن قسمت از مکانهای اجاره شده خصوصی نظیر هتل و کشتی، همچنین آنچه که حسب قانون فعالیت حرفهای خصوصی هر شخص حقیقی و حقوقی محسوب میشود؛ از قبیل اسناد تجاری و اختراعات و اکتشافات.»
اطلاعات شخصی نیز در این آیین نامه این طور تعریف شده است:
«اطلاعات مربوط به هوّیت، احوال شخصی، وضعیت فردی، عقاید و باورها، پست الکترونیکی، عکس و فیلم و صوت و تصویر و عادات رفتاری و فردی از قبیل نام و نام خانوادگی، محل و تاریخ تولد، ازدواج، طلاق، مشخصات همسر، والدین و فرزندان، نسبت خانوادگی، ناراحتیهای جسمی و روحی، شماره حساب بانکی و رمز عبور، محل کار و سکونت و همچنین اطلاعات شخصی مربوط به انجام امور تجاری، شغلی، تحصیلی، مالی، آموزشی، اداری، پزشکی و حقوقی.»
مقدمتا باید گفت، شفافیت در مواردی مصداق پیدا میکند که با مسائل عمومی و هر چیزی که بر عموم مردم و حق آنها ارتباط پیدا کند و عمومی تلقی شود.بدان معنا که آن مسئله یا با عموم مردم ارتباط دارد یا اینکه بر زندگی عموم مردم تاثیر دارد و زندگی آنها را تحت شعاع خود قرار میدهد.
در خصوص شفافیت اموال و دارایی های مسئولین، شاید اینگونه به نظر برسد که مسئولین هم مثل بقیه مردم هستد، آنها هم مثل عموم مردم حساب بانکی، سهام، ملک و... دارند، سرمایه گذاری میکنند، وام میگیرند و ملک خرید و فروش میکنند.در حالی که زندگی و عملکرد مسئولین با مردم ارتباط پیدا میکند و ایشان از جانب مردم مسئولیت انجام امور را به عهده میگیرند و از بیت المال خرج میکنند و حقوقشان را نیز از همین محل میگیرند، لذا با مردم عادی تفاوت دارند و مواردی از آنچه برای مردم امور شخصی و اطلاعات شخصی به حساب می آید، برای مسئولین "شخصی" نیست و باید به اطلاع عموم برسد.
مواردی نظیر میزان ارزش ملک یا املاک مسئولین، میزان سهام آنها و درآمد حاصله از آنها، شغلهای پیشین و کنونی آنها و بسیاری موارد از این قبیل از مواردی است که مستقیما با نحوه تصمیم گیری مسئولین در امور حکومتی ارتباط دارد. وقتی یک کارگزار حکومتی در شرکتی خاص سهام و سرمایه داشته باشد، طبیعتا هنگام تصمیم گیری درباره آن شرکت بخصوص، ممکن است که مصالح شخصی این کارگزار بر مصالح عمومی و مصلحت کل کشور در تضاد باشد و نتواند تصمیم درستی بگیرد و زندگی میلیونها انسان را تحت تاثیر تصمیم نابجای خود قرار دهد و هزاران انسان بابت این تصمیم ضررهای مالی نصیب آنها شود. لذا افشای اموال و دارایی های مسئولین نه تنها متناقض با حریم خصوصی آنها نیست بلکه یک وظیفه است و حق مردم است که بدانند چه کسانی با چه میزان اموالی بر آنها حکومت میکنند. در واقع هنگامی که در رابطه با کارگزاران حکومتی صحبت میشود دیگر اموال و دارایی های او (درز مان مسئولیت) جزء حریم "شخصی" او نیست.
در همین رابطه میتوان به نکات دیگری نیز اشاره کرد. در حکومت اسلامی مسئولین به ساده زیستی توصیه شده اند. لذا با شفافیت اموال و داراییهای مسئولین، مردم شناخت بهتری نسبت به خاستگاه اجتماعی و نوع نگاه آنها به مسائلی نظیر ثروت اندوزی، اشرافیگریی و ... پیدا میکنند و این میتواند ملاکی برای ارزیابی حرف و عمل مسئولین باشد.
هم چنین لازمه تصدی برخی پستهای دولتی به ویژه جایگاههایی که مسئولین باید مستقیما به زندگی محرومین و مستضعفین رسیدگی نمایند، آشنا بودن با شرایط زندگی محرومین، بسیار مهم و قابل توجه است. لذا انتظار انتصاب فردی مرفه در این پستها نمیرود و این جز با شفافیت اموال و دارایی مسئولین قابل تشخیص نیست.
اما شفافیت اموال و داراییهای مسئولین ضرورت بسیار مهمتری نیز دارد. مسئله اصلی میزان اموال و داراییهای مسئولین نیست، بلکه تغییرات آن در پایان دوره مسئولیت نسبت به ابتدای دوره مسئولیت (و همچنین به طور دوره ای در مدت مسئولیت) است که از اهمیت ویژه ای برخوردار است. ارائه این اطلاعات می تواند از کسب درآمدهای نامشروع احتمالی از طریق فرصتها و رانتهای ایجاد شده ناشی از جایگاههای حاکمیتی و یا دسترسی ویژه به بیت المال در مدت مسئولیت جلوگیری نماید. لذا شفافیت نقش مهمی در مبارزه با فساد دارد.
5. اگر شفافیت مشکل فساد را حل میکند، چرا کشورهای پیشرفته، در رأسشان ایالات متحده، نماد فساد هستند؟
برای پاسخ به این سوال باید چند مساله تبیین شود:
اولا، شفافیت پدیده ای است که در هر منطقه و در هر زمان بگونه ای خاص جلوه میکند و متناسب با اقتضائات هر کشور و هر جامعه ای پدیدار میشود. شفافیت متناسب با زمنیه ارزشی هر جامعه شکلی به خود میگیرد و تعریفی مستقل و جدید میابد. به همین دلیل برای اینکه اول استدلال کنیم بر اینکه شفافیت موجب جلوگیری از فساد میشود، ابتدا باید بررسی کرد که فساد در هر جامعه ای و متناسب با بستر ارزشهای هر جامعه ای چگونه تعریف میشود و سپس بدنبال جلوگیری از فساد بوسیله شفافیت باشیم. برای مثال اگر در جامعه ای چیزی فساد تلقی نشود، طبیعتا شفافیت و یا عدم شفافیت درآن زمینه تغییری ایجاد نمیکند و اساسا کسی در آن جامعه برای رفع آن مسئله خاص تلاشی نمیکند چرا که فسادی اتفاق نیفتاده است!
حال اگر مسئله و پدیده ای در جامعه ای فساد تلقی شود، یکی از راهکار های جلوگیری از ایجاد این فساد شفافیت خواهد بود چرا که موجب شرمساری فرد مرتکب میشود و افشای ارتکاب این جرم خود یکی از راههای جلوگیری از ارتکاب مجدد این جرم توسط دیگران است.
برای مثال ممکن است که روابط و اختلاط زن و مرد در جامعه ای قبیح باشد و وجود این روابط را نشانه ای از فساد بداند ولی در خرده سیستم فرهنگی کشوری دیگر این روابط نه تنها نشانه ای از فساد نباشد، بلکه نشانه ای از تمدن و به روز بودن آن جامعه باشد، همینطور ثروتمند بودن در فرهنگ آمریکایی مایه افتخار است و قبیح نیست و هر کس که ثروت بیشتری داشته باشد،نشانه ای از هوش و ذکاوت اوست،نه مایه ی شرمساری و سرافکندگی.
ثانیا، این تصور رایج که «سیستم حاکمیتی در آمریکا شفاف است»، تصور نادرستی است. مبتنی بر استانداردهای شفافیت و نیز در مقایسه با سایر کشورها (بویژه کشورهای اروپایی)، ساختار سیاسی آمریکا، ساختاری شفاف و کارآمد نیست وبر اساس شاخص های شفافیت، کشور آمریکا جزء کشورهای با شفافیت پایین دسته بندی میشود.
اساسا باید دانست که شفافیت یکشبه معجزه نمیکند، بلکه این پدیده مسیر اصلاح را فراهم میکند. از زمانی که دندان شما درد میگیرد، تا زمانی که برای اصلاح آن اقدام میکنید تا زمانی که بهبودی کامل حاصل میشود، به گذشت زمان نیاز است. به همین دلیل همیشه بین ایجاد شفافیت و اصلاح و بهبودی زمانی نیاز است. نکته آنکه بدون شفافیت این زمان چندین برابر خواهد بود.
ممکن است فرضِ «سیستم حاکمیتی در آمریکا شفاف است» از این بابت بوجود آمده باشد که گاهی برخی از تجربیات شفافیت از این کشور نقل میشود. بله در آن مصادیق خاص آمریکا از کشور ما شفافتر است. ولی این کشور از استانداردهای روز شفافیت در دنیا فاصلهی زیادی دارد و ابدا معیار خوبی برای مقایسه یا عبرتگیری یا قضاوت نیست. برای این امور درسآموزیها، کشورهای حوزه اسکاندیناوی مناسبتر (و نه البته بدون اشکال) هستند.
باید به این نکته نیز توجه کرد که هیچ کشوری امروز در دنیا تماما «شفاف» محسوب نمیشود. عموما برخی کشورها در یکسری معیارها و دیگر کشورها در معیارهای دیگری شفافتر هستند. لذا مقایسه مطلق کشورها با یکدیگر نادرست است و باید گفت کدام کشور در کدام معیار شفافتر است.
همچنین باید توجه داشت که شفافیت تمام ماجرا نیست. مجموعه ای از اقدامات نیاز است و باید انجام گیرد تا با همراهی شفافیت در حوزه های مختلف بتوان جلوی فساد را گرفت. مطالبه عمومی، رصد دائمی و ایجاد شفافیت بمعنای واقعی (دادن اطلاعات مناسب، در زمان مناسب، به افراد محق) باید همگی با یکدیگر همراه باشد تا بتواند جلوی فساد به معنای خلاف قانون عمل کردن را بگیرد. هم چنین باید در نظر داشت که شفافیت یکی از رویکردهای جلوگیری از فساد است و لزوما بهترین روش در همه کشورها و وضعیت ها نمی باشد.
6. مرز بین زندگی خصوصی افراد (عموم مردم، مسئولین) و شفافیت کجاست؟
برای پاسخ به این سوال باید در نظر داشت که تنها بخشی از شفافیت به مسائل شخصی افراد میپردازد و بخش گستردهای از آن مربوط به حکومتها و سازمانهای دولتی و غیردولتی میباشد که بهنوعی با ثروتهای ملی سر وکار داشته و یا مدیریت جامعه را بر عهده دارند. در حوزهی شخصی نیز صرفاً شفافیت مسائل مالی و کاری مسئولین و اطرافیان آنها برای مردم مدنظر است تا با این روش جلوی مفاسد و همچنین گسترش شایعات گرفته شود.
شفافیت جنبه های مختلفی دارد. از جهتی شفافیت مسائل شخصی و مالی مردم برای مردم در چهارچوب شفافیت نیست و پیگیری آن امری مذموم به شمار میرود در حالی که شفافیت مسائل مالی مردم برای دولت لازمه اقتصاد سالم و مبتنی برمالیات است. لذا با تقسیم بندی طرفین شفافیت میتوان به مرز زندگی خصوصی افراد و شفافیت دست یافت و این مرز را روشن تر و دقیق تر مشخص کرد.
انتشار اطلاعات از جنبههای مختلف زندگی مسئولین و تصمیمسازانی که با اقدامات خود در سرنوشت و زندگی مردم اثر میگذارند، حق مردم است. برای مثال انتشار اطلاعات اموال و داراییهای مسئولان، قبل، بعد و حین تصدی مسئولیت، حق مردم بوده و افزایش اعتماد بین مردم و مسئولین را در پی خواهد داشت. انتشار اطلاعات مربوط به افرادی نظیر مسئولان اجرایی، نمایندگان مجلس، مشاوران و لابیگرها، در صورتی که این اطلاعات بهنوعی بر جریان سرنوشت مردم و کشور اثرگذار باشد، دخالت در حریم خصوصی این افراد به شمار نمیآید. بدیهی است که با استفادهی از این شاخص، انتشار اطلاعات شخصی و خصوصی افراد، هیچ ثمرهای جز گسترش بیاخلاقی در جامعه را در پی نداشته و در تناقض کامل با مفهوم شفافیت قرار میگیرد.
بررسی این موضوع که کدام دسته از اطلاعات افراد مربوط به حریم خصوصی آنها بوده و کدام دسته در زمرهی اطلاعات عمومی قرار میگیرد، بهوسیلهی شاخصهای اطلاعات حاکمیتی و معیارها و مواضع قانونی و اخلاقی قابل شناسایی خواهد بود.
7. تفاوت شفافیت و افشاگری چیست؟
افشاگری و شفافیت دو مقوله بسیار شبیه به هم با تفاوتهای اندک است ولی تاثیرات و نتایج گوناگون و مختلفی را بر جامعه میگذارد.
شفافیت به اطلاع رسانی و آزاد سازی اطلاعات بگونه ای گفته میشود که در زمان مناسب،با کیفیت مناسب و با مخاطب مشخص شده داده شود و به دنبال اثر گذاری و هدفی خاص است که این هدف معمولا جلوگیری از فساد، افزایش مشارکت مردم و یا بهبود ساختارهای حاکمیتی است.
ولی افشاگری معمولا به نوعی از افشای اطلاعات گفته میشود که در آن افشا کننده هدف تخریب دارد و معمولا داده ها و اطلاعات با استانداردها و کیفیتهای مشخصی ارائه نمیشود. معمولا در افشاگری حجم بسیار زیادی از مطالب بصورتی که برای کسی قابل استفاده و تحلیل مجدد نیست افشا میشود.
همچنین در شفافیت معمولا نهاد رسمی حاکمیتی مسئول دادن اطلاعات رسمی حاکمیت است و کیفیت و استانداردهای آن را تضمین میکند و از مردم بازخورد میگیرند و امکان اصلاح اطلاعات وجود دارد. در حالیکه محل افشای داده در افشاگری مشخص نیست و ممکن است اطلاعات از نهادهای گوناگون و افراد مختلف ناشناس این اطلاعات درز نماید و امکان اصلاح این داده ها هم وجود ندارد، چرا که کسی خود را در این زمینه مسئول نمیداند.
برای مطالعه تفاوتهای دیگر افشاگری و شفافیت به این مطلب مراجعه نمایید.
8. کارآمد بودن شفافیت چگونه ارزیابی میشود و کارآمدی این شیوه چگونه محرز میشود؟
برای پاسخ به این سوال میتوان از دو جنبه این مسئله را بررسی کرد:
-
ضرورت عقلی: مقتضای عقل و منطق نشان میدهد که انتشار آمار و اطلاعات میتواند بستر و زمینهی شناخت دقیق و صحیح را فراهم آورده و به تصمیمسازان و مسئولان یاری رساند تا بهجای تصمیمات مقطعی و بعضاً ناکارآمد که در فضای ابهام گرفته میشود، اقدام به اتخاذ بهترین تصمیم کنند. بدیهی است که با وجود اطلاعات، مؤلفهها و شاخصهای دقیقی برای هر تصمیم ایجاد شده و فرآیند تصمیمگیری تسهیل میشود. همچنین وجود این شاخصها و مؤلفهها به فرآیند ارزیابی و نظارت نیز کمک کرده و روند پیشرفت و رشد را نشان خواهد داد. از طرفی شفافیت به عنوان یک راه حل کم هزینه شناخته میشود و در شرایطی که تمامی تلاشهای پرهزینه گذشته برای افزایش کارآمدی و کاهش فساد شکست خوردهاند، بهره مندی از این راه حل اقدامی کاملاً منطقی به نظر میرسد.
-
تجربیات جهانی: تجربیات جهانی شفافیت نشان میدهد که شفافیت نهتنها کارآمد بوده است بلکه موفق شده است بهترین عملکرد را با کمترین هزینه برای حکومت و مردم به ارمغان آورد. بررسی پایگاههای داده و اطلاعاتی که در کشورهای دیگر وجود دارد نشان میدهد که این کشورها توانستهاند تنها به وسیلهی انتشار اطلاعات و شفافیت ساختارها، بسیاری از مشکلات خود را شناسایی کرده و اقدام به حل و فصل آن نمایند و از ایجاد بسیاری از فسادهای مالی و غیر مالی جلوگیری کنند. بدون شک بررسی گزارشهایی که دولتها از تأثیر شفافیت بر روندها و فرآیندهای سیاسی و اقتصادی و... خود دادهاند، هر مخاطبی را قانع میکند که این راهکار تأثیر شگرفی بر حل معضلات یک جامعه دارد.
9. دادهها چگونه باید ارائه شوند که دشمنان از آن سوء استفاده نکنند؟
شفافیت و دادهباز تنها به انتشار اطلاعاتی میپردازند که حق مردم بوده و انتشار آنها ثمرات قابل توجهی را برای کشور بههمراه داشته باشد. قوانین و خط مشی های هر حاکمیت و سیاستهایی که هر کشور در رابطه با انتشار اطلاعات و تعریف داده عمومی تعیین میکند، یکی از راههایی است که هر حکومت برای حفظ مصالح کشور خود بکار میگیرد. شفافیت مرزبندی خود با انتشار اطلاعات نظامی، امنیتی و مواردی که بهنوعی مصالح حیاتی کشور را به خطر میاندازند را اعلام و ابراز میکند، اما منعی در انتشار اطلاعاتی که بهنوعی نمایانگر نوعی ضعف اداری و ساختاری و یا زمینهای از فساد هستند، نمی بیند. باید توجه کرد که وجود درد نشانهی بیماری است. زمانی که بیماری شناخته شود، بدون شک کار برای درمان آن تسهیل میگردد و لذا گذاشتن سرپوش بر روی آن درد و انکار آن نمیتواند ما را از اثرات سوء بیماری در امان نگه دارد.
با اندکی تأمل درمییابیم که خطری که کشور و نظام ما را در طول این سالها تهدید نموده است، یاوهسراییها و تبلیغات دول غربی و رسانههای آنها نیست، بلکه وجود معضل و مشکل در درون جامعه ما است. لذا آن چیزی که باید ما را به هراس اندازد، بلند شدن صدای دشمنان نیست بلکه مشکلی است که ما خود را از حل آن عاجز بدانیم و این عجز است که ما را بهسوی وابستگی و ضعف سوق میدهد.
10. آیا دانستن همه چیز حق مردم است؟
دانستن همه اطلاعات حاکمیتی به جز آنهایی که انتشار آنها موجب به خطر افتادن امنیت ملی یا آسیب به حریم شخصی افراد میشود، حق مردم است. بدیهی است که شفافیت بهمعنای انتشار اطلاعاتی است که جنبهی عمومی و حکومتی دارد، اما این بدان معنا نیست که دانستن همهی اطلاعات حق مردم است. انتشار اطلاعات و اسرار نظامی و امنیتی و همچنین انتشار اطلاعاتی که به نوعی دخالت در حریم شخصی افراد بهشمار آید، نهتنها از خطوط قرمز شفافیت بهشمار میآید بلکه انتشار آنها با مفسده و تضییع حقوق همراه است. بنابراین رسالت شفافیت انداختن پردهها و از میان بردن حریمها نیست، شفافیت تنها میکوشد تا نقاب از چهرهی اطلاعاتی بردارد که دانستن آنها به افزایش کارآمدی، بهینه سازی ساختارها و کاهش فساد کمک میکند.
11. آیا شفافیت به حذف بوروکراسی اداری و سهولت دسترسی شهروندان به خدمات اداری هم کمکی می کند؟ اگر میکند چگونه؟
باید توجه داشت که بزرگترین مشکل در حل مسائل و چالشهای موجود در کشورها، فهم مسئله است. اینکه هر دولت بفهمد که دقیقا کدام قسمت از بخش اداری او دارای مشکل و چالش است و بیشتر روی کدام مسئله باید متمرکز شود خود دقیقا نیمی از حل مساله است. در این زمینه شفافیت میتواند به حذف بوروکراسی زائد اداری و کارآمد سازی آن کمک کند، اما چگونه؟
با ایجاد سامانه ای تحت وب، می توان مردم را دعوت به گزارش دهی و ثبت مشکلات و مسائلی که در طول روز خود در برخورد با ادارات دولتی برخورد کرده اند، نمود. خود دولت و حاکمیت نیز می تواند مشکلاتی که احساس میکند در این ساختار وجود دارد را مطرح کند و از مردم نیز دعوت به مشارکت برای شناخت بهتر مسائل و مشکلات بوروکراسی اداری داشته باشد. بدین صورت پایگاه جامعی از مشکلات و مسائلی که بیشتر مردم با آنها درگیر شده اند و پیچ و خم هایی که بیشتر موجب اذیت و تلف شدن وقت مردم شده است مشخص میشود. به تبع حاکمیت میتواند مشکلات خود را اولویت بندی کند و بر آنها متمرکز شود. برای این منظور میتوان به تجریه انگلستان در دعوت مردم برای حل بوروکراسی زائد اداری اشاره کرد. پروژه ای که با نام Red Tape Challenge مشهور شد.
بعد از مشخص شدن مسائل و اولویت بندی آنها، دولتها میتوانند فرآیند های زائد، ناقص و مسئله زا را از طریق الکترونیکی ساختن فرآیندها و یا ایجاد ساختارهای جایگزین اصلاح نماید.
12. شفافیت بعنوان راه حل جایگزین نظارت سنتی برای جلوگیری از فساد معرفی می گردد. از طرفی تاکید بر اجباری و قانونی شدن راهکارهای شفافیت وجود دارد. همانطور که می دانیم قانون ضمانت اجرایی، مجری، ناظر و … می خواهد. درواقع همان مسائلی که در اجرایی نشدن سایر قوانین وجود دارد و باعث بروز فساد میشود در قوانین شفافیت هم بوجود می آید؟ همچنین ناظر اصلی در این رویکرد مردم معرفی می شوند. مساله چقدر قابل اتکاست؟ مهم تر اینکه آیا واقعا این میزان احساس نیاز به شفافیت و پیگیری عملکرد مسئولین در مردم ما وجود دارد؟ لذا بنظر می رسد یکی از مهم ترین مسائل ایجاد این آمادگی در مردم برای تقویت احساس نیاز و مسئولیت پذیری در اونها باشد.
- «نظارت عمومی» (که فقط با شفافیت و مشارکت حاصل می شود) جایگزین «نظارت متمرکز و سنتی» نیست، بلکه مکمل جدی هست برای آن،به طوری که اثرش از نظارت متمرکز به مراتب بیشتر است، اما همچنان نیاز به نظارت متمرکز وجود دارد.
- این درست است که مسئله تصویب قوانین در حوزه شفافیت مانند سایر قوانین مشکل خواهد داشت. لذا، اولین گام ایجاد شفافیت در سایر نهادها را ایجاد ضرورت شفافیت در مجلس میدانیم تا از این طریق تصمیماتی که در مجلس اخذ می گردد، منطقی تر و با کیفیت بهتر صورت گیرد. در مورد روش ایجاد شفافیت در مجلس این اعتقاد وجود دارد که باید از شفافیت نمایندگان آغاز کرد. شفافیت نمایندگان هم از مسیر شفافیت داوطلبانه شدنی است.
- آمادگی و پذیرش نه فقط در شفافیت، بلکه در انبوهی از مسائل وجود نداشته است. این رو باید آن را بوجود آورد. 3 سال پیش حتی کلمه شفافیت هم وجود نداشت. الان تقریبا در حال تبدیل به نوعی گفتمان است. سرعت رشد آ« هم فزاینده است ... این ایجاد مطالبه و پذیرش را باید ایجاد کرد و این هم یکی از حوزههای فعالیت دغدغه مندان شفافیت است.
پیوند کوتاه مطلب وبلاگ: l.tp4.ir/faqpost