جاناتان گِرِی میگوید پیامدهای اجتماعی و سیاسی بسیاری در مورد چگونگی ایجاد و استفاده از دادهها در زندگی جمعی قرن 21 وجود دارد. اگر از داده به درستی استفاده شود، میتواند شکوفایی انسان، پیشرفت روند اجتماعی و تقویت دموکراسی را تسهیل کنند. البته برای این امر بازنگری سیاستهای داده مورد نیاز است.
حوزه شفافیت | داده باز | Open Data | Scope |
موضوع | نقد و بررسی | Assessment | Subject |
جغرافیا | بینالمللی | Internatioanl | Geography |
نوع مطلب | وبسایت | Website | Type |
زبان | فارسی | Farsi | Language |
منتشر کننده | شفافیت برای ایران | Trasparency4Iran | Publisher |
مقدمه
سیستمهای اطلاعاتی دیجیتال، نقشی مرکزی در چگونگی سازماندهی و تصویر کردن زندگی جمعی قرن 21 ایفاد میکنند. محدودیتهای دنیای ما با تجهیزاتی الکترونیکی که حرکت ابرها و اجسام فضایی بالای سر ما و جریانهای اقیانوسی عمیق زیر پای ما را پویش میکنند، تعیین میشوند. در این نوار نسبتا باریک گرداگردِ سطح زمین که جریان زندگی در آن امکانپذیر است - که زمینشناسان به آن «محدوده حیاتی» میگویند - فعالیتهای همیشگی به وسیلهی فناوریهای دیجیتال ثبت، متصل، تسهیل و با واسطه متصل میشوند که نتیجهی آن، انبوهی از ذخایر داده میباشد. علاوه بر انواعی از افراد، منابع، فضا و زمانهایی که با آنها آشنا هستیم و برای قرنها نهادینه شدهاند (برای مثال از طریق آمارهای رسمی یا روشهای حسابداری)، زیرساختها و دستگاههای دیجیتال که ما را احاطه کردهاند، با هر تعامل خود، دادهها را چندین برابر ساختهاند.
این فرآیندهای «داده نمایی» (یا دیدن دنیا و تعامل با آن به واسطه دادههای دیجیتال) تنها محدود به نمایش بیطرفانهی پدیدهها نیست: دادهها میتوانند نقشی فعالانه در شکلدهی جهان اطراف ما داشته باشند. عملِ ایجاد دادهها خود میتواند منجر به تغییر رفتار شود، اگرچه گاهی به گونهای غیر قابل انتظار و با پیامدهایی که مورد انتظار ما نبوده، همانطور که برای مثال در پویایی ایجاد شده توسط جداول لیگ و معیارهای عملکرد، رتبهبندی، شاخصها و مقیاسها شاهد هستیم. دونالد مَکِنزی، جامعهشناس اقتصادی نوشته است که مدلهای مالی تنها مانند دوربینهایی نیستند که رفتارهای درون بازارها را به تصویر میکشند، بلکه میتوانند به عنوان موتورهایی نیز عمل کنند که رفتارها را تغییر میدهند. همین امر بیتردید در ارزیابیِ کمیِ زندگی در محل کار، کلاس درس، خانه و در خیابان نیز صادق است.
دادهها نه تنها (مسائل را) ارجاع میدهند و تعیین میکنند؛ بلکه میتوانند زندگی اجتماعی را در شرایط مختلف برنامهریزی و هدایت کرده و به صورت قانون دربیاورند. تاریخشناسان و جامعهشناسان آمار میگویند که روشهای طبقهبندی در موسسات دولتی، طبقاتِ اجتماعی تازهای به وجود آوردهاند. امروزه کامپیوترها و الگوریتمها در طبقهبندی و ترتیببندی جامعه نقش دارند. کارگزاران اطلاعات روشهای جدیدی برای طبقهبندی جامعه از طریق تحلیلهای خودکار حجمهای زیادی از داده از منابع گوناگون را پیشنهاد میکنند (با استفاده از مشخصات مصرفکننده همچون دستههای «بحران اعتباری: خانوادههای شهری»، «اقلیتهای قومی؛ شهروندانی درجه دو که تقلا میکنند» و «روستاییان که به زحمت به بقا ادامه میدهند»). چنین انواع نوظهوری از «کارهای دادهای» میتوانند پیامدهای بزرگ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، محیطی و فرهنگی داشته باشند.
ماورای کالاسازی و کنترل
در حالی که عصر ماشین پیش روی ماست، پیامدهای ناخواستهی فرآیندهای داده نمایی، میتوانند بیش از مجموع اثرات فوری ملموس آنها باشند. نگرانیهای خردهفرهنگهای نسبتاً خاصِ چند دههی گذشته (گیمرها، دار و دسته و هکرهای گاوچران که به شهرهای رنگارنگ دادهها متصل میشوند که در داستانهای تخیلی سایبرپانک دیده میشدند) در تصور عموم مردم وارد شدهاند. بازتاب پیامدهای اجتماعی گستردهتر داده نمایی با گزارشهای نشتهای بزرگ اطلاعات، ترس از نفوذ به حریم خصوصی، هکهای حمایت شده از جانب دولت، نابرابری سیستمی، حضور اتوماسیون در همه جا، رابطهای تجربی انسان-رایانه، ثروتمندان درهی سیلیکون، غبار طلایی داده، و واسطهگری دیجیتال در زندگی روزمره تقویت میشود.بازتابهایی تاریک از اشتیاق غولهای فناوری، سیاستمداران، سیاستگذاران و کارآفرینان در آثار هنرمندان و فعالان، داستاننویسان و روزنامهنگاران، نویسندگان تلویزیون و فیلمسازان پدیدار میشود.
از طرفی نگران نظارت همهجاحاضر دولت و کنترل بوروکراتیک دولتی که در آثاری همچون کتاب 1984 اثر جورج اورول و ما اثر زامیاتین تا فیلمهای جاسوسی و علمی تخیلی همچون دشمن کشور و گزارش اقلیت هستیم. از طرف دیگر در آثاری همچون سریال درام چارلی بروکر در کانال 4، آینهی سیاه و رمان تحسین شده دیوید اِگِر، دایره یا مستند اخیر آدام کِرتیس در بیبیسی یعنی HyperNormalisation شاهد به تصویر کشیدن سلطه شرکتها و تبدیل به کالا شدنِ همه چیز هستیم.
ماورای این ویرانشهرهای مصرفی شدن همه چیز و کنترل تمام عیارِ حکومتی، آیا میتوانیم نقش دیگری برای دادهها در زندگی جمعی تصور کنیم؟ دادهها چگونه میتوانند شکوفایی انسان و پیشرفتهای اجتماعی را تسهیل و مشارکت سیاسی مبتنی بر مردم را تقویت کنند، به جای اینکه این اهداف را فرو بنشانند یا تضعیف کنند؟ چه قواعد، خط مشیها، سیاستها، ساز و کارها و سازماندهیهایی ممکن است برای حمایت از ایجاد و استفاده از دادهها در خدمات انواع دیگری از اهداف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، مورد نیاز باشند؟
ماورای باز بودن و حریم خصوصی
چند دههی گذشته، شاهد دو نوع تحول در محیطهای اطلاعات دیجیتالی خود بودهایم که منجر به ایجاد قواعد، هنجارها و شیوههای جدید در بسیاری از کشورها در سراسر دنیا شده است. اولین مورد، تلاش جهت شفافیت و باز بودن است؛ که منجر به ایجاد قوانین آزادیِ اطلاعات تا درخواست گزارشدهی عمومی شده؛ از درگاههای داده باز رسمی تا نشت غیر رسمی دادهها. افرادی موثر، از اوباما گرفته تا ویکیلیکس، اغلب در چهارچوبی یاغیانه مشترک هستند: آزادی اطلاعاتی که هم اکنون در بخش دولتی یا شرکتهای خصوصی وجود دارد تا بتواند به عنوان یک منبع جهت میسر ساختن نوعی از ارزشهای اجتماعی به بهرهبرداری برسد؛ بهرهبرداری تجاری، انواع نوینی از خدمات، خبرنگاری، فعالیت اجتماعی یا مشارکت شهروندی. نوع دوم تحول، تلاشی برای حفاظت از حریم خصوصی و حفاظت از اطلاعات در برابر نظارت حکومتی یا کالاسازی شرکتهاست که از طریق قوانین حقوقی، راه حلهای فنی، مقاومت در برابر بسترها یا ایجاد سیستمهای جایگزین که دادههای کاربران را جمعآوری نکرده، به اشتراک نمیگذارند یا از آنها پول کسب نمیکنند، انجام میپذیرد.
در حالی که این دو جنبه هر دو حیاتی هستند، هر تلاش قائم بذات دیگر جهت پیوستن فرآیندهای داده نمایی به خدمات پیشرفت اجتماعی، باید نگاهی به ماورای این تمرکزِ دوگانه بر باز بودن و حریم خصوصی داشته باشد. سیاستهای جاهطلبانهتر دادهها یعنی فراتر از برنامههایی برویم که برای عمومی ساختن دادهها یا شخصی نگه داشتن دادهها، از طریق سیستمهای مرتبط فنی، سیاسی و حقوقی عمل میکنند؛ سیستمهایی که جریان دادهها را در جامعه تسهیل میکنند، یا جلوی آن را میگیرند. باید تصور سیاسی و ظرفیتهای عملی را جهت کالیبره کردن مجدد سیستمهای اطلاعاتی دیجیتال، به منظور هماهنگی با گسترهی وسیعتری از منافع اجتماعی، آماده کرد؛ منافعی که ممکن است بسیار متفاوت با انتظارات ابتداییِ شرکتهای فناوری، سرمایهگذاران، وزیران و مدیران باشد. این امر مستلزم فراهم کردن فضایی برای مناظرات دموکراتیک و مشارکت اجتماعی، پیرامون ایجاد داده و فرآیندهای داده نمایی است.
دموکراسی و تخصص
بدون شک آزمایشهای دموکراتیک در این جهت، سوالات دشواری را نمایان میسازد. به خصوص در رابطه با ارتباط بین اشتیاق برای مشارکت دموکراتیک و مشارکت عمومی از یک سو و دانش علمی، فنی، حقوقی و اقتصادیِ تخصصی که میتواند در ایجاد داده دخیل شود، از سوی دیگر. ممکن است بین زندگی سیاسیِ دموکراتیک و جزئیات فنیِ تولید دانشِ تخصصی، کجا و چگونه مجددا خطوطی رسم کنیم؟ موسسات دولتی سراسر جهان همچنان از پیامدهای بسیجِ اجتماعی و شورشهای پوپولیستی مختلف گیج شدهاند و خود را با آنها وفق میدهند. برای درک دشواریها، عدم قطعیتها و پیچیدگیهای ناشی از جنبشهای مردمی که - آن طور که میگویند - «بیش از حد متخصصین را تحمل کردهاند» یا در غیر این صورت میخواهند قالبِ دانشِ دریافت شده دربارهی مسائل خود را به چالش بکشند یا تقویت کنند، نیازی نیست که آنچنان به دوردست نگاه کنیم.
سیاست گذاران و موسسات دولتی میگویند که گروههای پوپولیست دانش تخصصی و منابع لازم جهت درک موثر و پیشرفت نهادی انگیزههای خود را ندارند. جنبشهای اجتماعی و گروههای سیاسی سرکش در مقابل میگویند که موسسات دولتی در تسخیر انواع متخصصهایی هستند که بر مبنای فرضهایی که رد میکنند، بنا شدهاند. دانش و منابع لازم برای مشارکت در فرآیندهای مشاورهی تخصصی، میتواند به نحوی بازدارنده بالا باشد. استانداردها و سیستمهای زیربنایی ایجاد داده، میتواند وابسته به مقادیر عظیمی تلاش و کار اجتماعی و سیاسی باشد. این امر نه تنها سوالاتی دربارهی عدم تقارن منابع و ظرفیتها مطرح میکند (منابع و ظرفیتهایی جهت مشارکت در فرآیندهایی که دادهها را ایجاد میکنند)، بلکه درباره تولید دانش تخصصی که دادهها متکی به آن هستند نیز سوالاتی مطرح میکند. موسسات و شرکتهای بزرگ نه تنها پول و کارکنان را در اختیار دارند، بلکه رسوم معرفتشناسی تخصص علمی و حرفهای را نیز جهت ایجاد دادههایی که هماهنگ با امتیازات آنها است، در اختیار دارند.
این سوالات در سلسله صحبتهایی بین جان دیوییِ فیلسوف و والتر لیپمانِ خبرنگار، در نیمهی ابتدایی قرن بیستم مطرح شدند. آن دو به دنبال بازرسی اجزای تشکیلدهندهی زندگی سیاسی دموکراتیک در ایالات متحده و نظریهپردازی در این باره بودند که چگونه ایدهآلهای دموکراتیک میتوانند با شرایطی که هر لحظه پیچیدهتر میشود و سناریوهایی که نیاز به درجهی بالایی از دانش سازمانیافته و فنی دارند، همگام شوند (لیپمان فاصلهی بسیار بین «تصورات ذهنی ما» و «جهان بیرون» را سازماندهی کرد). هر دو به دنبال اثرگذاری برای ایجاد یک تغییر بودند؛ تغییری از تفکر درباره «عموم» به صورت انتزاعی (که لیپمان آن را به عنوان «مفهومی انتزاعی» و «تنها یک شبح» بیان میکند) به بررسی اینکه «عموم»های خاص (بخشی از جمعیت) چگونه پیرامون مسائل و نگرانیهای خاص سازماندهی میشوند.
هر کدام از آنها واکنش متفاوتی در برابر این وضعیت پیشنهاد کردند. دیویی موافق با برنامههای آموزشی وسیع جهت آمادهسازی ظرفیتهای اجتماعی گستردهتر (فراتر از «مقامات، مدیران و روسای صنعت») لازم برای همگام شدن ایدهآلهای دموکراتیک با جوامع پیشرفته از لحاظ فنی بود. لیپمان روی ارزیابی مجدد نقش تخصص در جوامع دموکراتیک و توسعه و تامین منبع برای اَشکالِ متناسب سازمانی بود. در هر حال، آن دو در تحلیلهای خود نقاط مشترک بسیاری داشتند. مناظرههای لیپمان و دیویی نقش مهمی در مطالعات اجتماعی علوم و فناوری ایفا کردهاند، به لطف یک بازخوانی اثرگذار توسط نورتجه مارسِ جامعهشناس - که از آثار لیپمان و دیویی به عنوان الهامی برای مطالعهی «تنظیماتی فنی-اجتماعی که مشارکت عموم را افزایش میدهد» استفاده میکند. آثار آنها همچنین میتوانند با بازتابی دربارهی فرآیندهای داده نمایی در جوامع دموکراتیک، آگاهبخش باشند.
جنجالهای داده و سواد داده
چگونه میتوانیم سیاستهای داده را ماورای کالاسازی و کنترل، ماورای باز بودن و حریم خصوصی ببینیم؟ برای شروع میتوانیم نگاهی به این موضوع داشته باشیم که افراد مختلف چگونه به دنبال مقابله و یا شکلدهی مجدد جنبههای مختلف سیستمهای اطلاعاتی دیجیتال، فراتر از آزادسازی داده و محافظت از حریم خصوصی بودهاند. این امر مستلزم نگاه کردن به چگونگی اینکه ایجاد داده خود برای مردم و گروههای مختلف «به مشکل مبدل شده است» و اینکه چگونه سعی کردهاند آن را تغییر دهند، میباشد. برای مثال، فعالان محیط زیست در پکن یا انجمن ساکنین در پنسیلوانیا فرآیندهای رسمی جمعآوری داده در مورد آلودگی و کیفیت هوا را زیر سوال بردهاند (از حساسیت تجهیزات نظارتی تا محل قرارگیری آنها) و شروع به جمعآوری دادههای خود کردهاند. فعالان ضد فساد، ضد فقر و فعالان عدالت در مالیات، در برابر محدوده، تعریفهای قانونی و آستانههای اقتصادیِ مورد استفاده در استانداردهای گزارشدهی شرکتها اعتراض کردهاند و جهت اصلاح ثبتهای رسمی شرکتها و طراحی و تولید استانداردهای خود تلاش کردهاند. شبکههایی از خبرنگاران زیرساختهایی برای دادههای عمومی ایجاد کردهاند تا کشتارهای پلیس و مرگ مهاجران را پیگیری نمایند.
از تغییر آب و هوا تا اصلاحات اقتصادی، از برابری جنسیتی تا حقوق بشر، هنگامی که بر چگونگی تبدیل این مسائل به داده تمرکز میکنیم، میتوانیم افرادی را ببینیم که به شدت تلاش میکنند تا مرزها را جابجا کنند، آستانهها را تغییر دهند، فیلدهایی به پایگاه داده اضافه کنند یا آنها را حذف کنند، ابزارها را هدایت کنند، عواملِ تعیینکننده را استانداردسازی کنند و روشهای نظارتی را گسترش دهند (این افراد اغلب در پس زمینه، در پشت صحنهی فرآیندهای رایزنی یا از طریق لابیگریهای هدفمند فعالیت میکنند). همانطور که برونو لاتور، جامعهشناس، میگوید؛ محققان میتوانند از جنجالهای علمی و فناورانه «تغذیه» کنند، پس میتوانیم «جنجالهای دادهای» را جهت درک و نظریهپردازی در مورد تحولات اجتماعی و سیاسی برای تغییر شکل دادن فرآیندهای داده نمایی مطالعه کنیم. این امر میتواند به ترتیب به ما واژگان تازهای در «صحبت کردن داده» و موجودی تازهای از «کارویژه داده» جهت اطمینان یافتن از اینکه مردمان مختلف سواد لازم و قابلیتهای لازم برای هماهنگ ساختن این فرآیندها با منافع خود را دارند، ارائه دهد.
چگونه میتوانیم بیانیهی دیویی درباره آموزش دموکراتیک را گسترش دهیم تا قابلیتهای درک و مداخله پیرامون فرآیندهای داده نمایی را در آن بگنجانیم؟ از یک طرف ممکن است به تحلیل جنجالهای دادهای و مداخلات جوامع شهروندی پیرامون ایجاد و جمعآوری داده جهتِ (آنطور که ماکس وبر میگوید) آگاه ساختن صریح ابزارهایی که ارزشهای خود را در عمل نشان دادهاند، بپردازیم. از طرف دیگر موسسات دولتی و سیاستگذاران نیاز به تفکر درباره فرآیندهای طراحی مشارکتی و مکانیزمهای مشارکت عمومی جهت تسهیل گردآوری مردمی خواهند داشت که نه تنها از دادهها به عنوان منبع استفاده میکنند، بلکه قادر به تغییر شکل فرآیندهای ایجاد داده (همچنین بازتاب در مورد شکلهای نوظهور سیاست، انواع جامعه و حالتهای تجربه که داده نمایی منجر به ظهور آنها شده است) هستند.
جاناتان گِرِی استاد موسسه سیاست پژوهی ، دانشگاه باث هماکنونسرگرم نوشتن کتابی با موضوعِ دنیای داده است که موضوع آن استفاده از روشهای دیجیتال در تحقیقات اجتماعی و سیاسی است. اطلاعات بیشتر در مورد او را از jonathangray.org ویا توئیتر او @jwyg میتوان کسب کرد.
این مقاله در نسخه 3/23 پیوستی مجله علمی سیاست و ایدهها IPPR توسط Wiley منتشر شده است.
منبع:وبسایت IPPR
منابع
(1) مکنزی د. (2008) یک موتور، نه یک دوربین: چطور مدلهای مالی بازارهای را شکل میدهند، انتشارات MIT
(2) کمیته سنای آمریکا در تجارت، علوم و حمل و نقل، دفتر نظارت و تحقیقات اکثریت کارکنان (2013) مروری بر صنعت کارگزاری دادهها: جمع آوری، استفاده و فروش دادههای مصرفکنندگان برای اهداف بازاریابی: گزارش کارکنان برای رئیس راکفلر.
https://www.commerce.senate.gov/public/_cache/files/bd5dad8b-a9e8-4fe9-a2a7-b17f4798ee5a/D5E458CDB663175E9D73231DF42EC040.12.18.13-senate-commerce-committee-report-on-data-broker-industry.pdf
(3) نقل قول از وزیر دادگستری سابق مایکل گوو، در هنگام صحبت با فیصل اسلام در شبکه اسکای نیوز، 3 ژوئن 2016
(4) لیپمان و (1998) نظر عمومی، انتشارات Transaction: 3-32
(5) مراجعه شود به لیپمان و. (1993) شبح عمومی، انتشارات Transaction: 67. مراجعه شود به دیویی ج. (1954) عموم و مشکلات آن، انتشارات Swallow.
(6) دیویی د. (1922) نقد «نظر عمومی» توسط والتر لیپمان، جمهوری جدید، 3 می 1922: 286-288.
(7) مارس ن. (2005) بدون مشکل، بدون مردم: کمبودهای دموکراتیک بعد از جایگزینی سیاستها، پایاننامهی دکترا، دانشگاه آمستردام، هلند. http://dare.uva.nl/document/17061
(8) لاتور ب. (2005) سرهم کردن دوبارهی اجتماع: مقدمهای بر بازیگر-شبکه-نظریه، انتشارات دانشگاه آکسفورد: 21.
(9) وِبِر م. (1949) متدلوژی علوم اجتماعی، انتشارات Free: 115.